امير دادگستر
از تيغ زهرآلود دژخيمى ستمگر محراب شد يادآور درياى احمر ديگر چه كس داد ضعيفان را ستاند افتاد از پا آن امير دادگستر شب باوران خورشيد را در خون كشيدند
شاعر: على نسایى «شيدا»
از تيغ زهرآلود دژخيمى ستمگر
محراب شد يادآور درياى احمر
ديگر چه كس داد ضعيفان را ستاند
افتاد از پا آن امير دادگستر
شب باوران خورشيد را در خون كشيدند
خون گريه كن در سوگ او اى صبح باور
كو، آن كه بر دوشش كشاند در دل شب
قوت يتيم و دردمند و زار و مضطر
اى واى من ناراستان ديدى چه كردند
با راستين احياگر راه پيغمبر
از رويداد آن شب خونين عجب نيست
گر خون ببارد ديدهها تا صبح محشر
از ماتم جانكاه او هر رادمردى
دست مصيبت مىزند بر سينه و سر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}